معنی بهروز شعیبی

حل جدول

بهروز شعیبی

کارگردان فیلم دهلیز

از بازیگران فیلم میهمان داریم


فیلمی از بهروز شعیبی

دهلیز


فیلمی به کارگردانی بهروز شعیبی

سیانور

واژه پیشنهادی

فیلمی از بهروز شعیبی

بال های خوشبختی

سیانور

لغت نامه دهخدا

صاعد شعیبی

صاعد شعیبی. [ع ِ دِ ش ُ ع َ] (اِخ) ابن ابی الفضل. محدث است.


بهروز

بهروز. [ب ِ] (اِخ) نام پهلوان ایرانی معاصر بهرام گور. (ولف):
یکی نامه بنوشت بهروز هور
به نزد شهنشاه بهرام گور.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 8 ص 2185).

بهروز. [ب ِ] (اِ مرکب) به روز. روز نیک و روز خوش. (فرهنگ فارسی معین). || (ص مرکب) نیک روز. خوش اختر. نیکبخت. (فرهنگ فارسی معین):
قیصر از روم و نجاشی از حبش
بر درش بهروزو لالا دیده ام.
خاقانی.
ز تو بی روزیم خوانند و گویند
مرا آن به که من بهروز اویم.
نظامی.
|| (اِ مرکب) بمعنی بهروجه است که بلور کبود و کم قیمت باشد. (برهان) (از ناظم الاطباء). بهروج. بهروجه. (آنندراج). نوعی بلور کبود و شفاف کم قیمت. بهروزه. (فرهنگ فارسی معین):
چنان مستم چنان مستم در این روز
که پیروزه نمیدانم ز بهروز.
مولوی.
رجوع به بهروج و بهروجه و بهروزه شود.

فرهنگ عمید

بهروز

خوشبخت، نیک‌بخت،
نوعی بلور کبودرنگ و شفاف: چنان مستم چنان مستم من امروز / که پیروزه نمی‌دانم ز بهروز (مولوی: لغت‌نامه: بهروز)،
(اسم) [قدیمی، مجاز] برده،

فارسی به انگلیسی

بهروز

Auspicious, Fortunate, Lucky

فرهنگ فارسی هوشیار

بهروز

روز نیک و روز خوش

فرهنگ معین

بهروز

(اِمر.) روز خوب، روز خوش، نوعی بلور کبود و شفاف و کم قیمت، کندر هندی، (ص مر.) نیک روز، خوش اختر، نیک بخت. [خوانش: (بِ)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

بهروز

خوشبخت، سعادتمند، نیکبخت، نیک‌روز،
(متضاد) سیه‌روز

نام های ایرانی

بهروز

پسرانه، روز خوب، نیک، خوشبخت، نیکبخت، خوشبخت، سعادتمند، از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار ایرانی در سپاه بهرام گور پادشاه ساسانی

معادل ابجد

بهروز شعیبی

612

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری